افغانها در هیچ جایی احساس آرامش نمیکنند و صدای آنان را هیچ کس چه در داخل از افغانستان و چه در بیرون از افغانستان نمیشنود و دردناکتر اینکه در خارج از افغانستان افغانها را تروریست ،باندیست و خشونت گرا میدانند .
در این شب و روز خبر متهم بودن فامیل شفیع یکی از تجاران با تجربه افغانستان به قتل ناموسی از موضوع های داغ در کشور کانادا میباشد که پوشش وسیعی در مطبوعات این کشور داشته است،اگرچه قتلهای زیادی در اینجا صورت میگیرد اما به این اندازه توجه مطبوعات را بخود جلب نکرده و بصورت مکمل ساحه پوشش نیافته است که این قضیه توجه مطبوعات را به خود معطوف داشته و اکثرا پارگراف را به این آغاز کرده اند : "یک پدر مسلمان و افغان متهم به قتل شده است " که این حادثه هر افغان را در این کشور متاثر ساخته و دلهره و اضطراب در دلهای شان جا داده است.
محمد شفیع یکی از تجاران افغان که 58 سال دارد ،در سال 2007 میلادی با دو همسر و هفت اولادهایش از دوبی به کشور کانادا اقامت دایمی تجارتی اخذ کرده و این خانواده ای ده نفری در ماه جون 2009 برای دیدن آبشار نیاگارا یکی از آبشاران مشهورجهان میروند و در راه بازگشت به شهر مونترال تصمیم می گیرند که شب را در نزدیکی شهر کینگستون در ایالات اونتاریای کانادا بسر برند؛ بعد از اینکه این خانواده در هوتلی توقف مینمایند و دو اتاق را ریزرف میکنند ؛ دختر بزرگ این خانواده به اسم زینب نزد مادرش آمده و میگوید که لباسهای خوابش در بین موتر است و به کلید موتر ضرورت دارد؛ مادرش طوبی کلید موتر را به او میدهد و زینب 19 ساله که خود لایسنس دریوری هم ندارد با دو خواهر کوچکترش سحر 17 ساله و گیتی 13 ساله و همچنان مادر اندرش رونا 52 ساله برای خریداری کارت موبایل از هوتل خارج میشوند و در این هنگام برادرشان حامد 18 ساله با دیدن اینکه خواهرش زینب با آنکه درایف را درست نمیداند و راه را هم بلد نیست ؛ از عقب آنان به راه میافتد و هر قدر کوشش مینماید تا خواهرش را برگرداند موفق نمیشود و زینب به حرفش گوش نمیدهد و به سرعتش میفزاید، در نزدیکی کانالی زینب دور میخورد و حامد هم از عقبش میرود و به صورت ناگهانی موتر حامد با موتر خواهرش تصادم میکند و در اثنای که حامد مصروف جمعاوری شیشه های شکسته موتر خو میباشد زینب دوباره به درایف میپردازد و در نتیحه موتر او در کانال میافتد،حامد دست و پاچه میشود و با ریسمانی که در موترش دارد کوشش میکند تا آنان را نجات بدهد اما نظر به تاریکی شب و عمق آب موفق نمیشود، حامد که ترس سراپایش را محاکمه نموده و حواسش دگرگون است فراموش مینماید تا به پولیس اطلاع دهد و یا والدینش را از این حادثه با خبر سازد ،او بصورت ناخودآگاه به طرف مونتریال میرود و به والدینش هم تماس نمیگیرد ، والدینش فردای همان شب وقتی از خواب بیدار میشوند ؛ به اتاق دختران جوانشان رفته و اتاق آنان را خالی مییابند ،تشویش و اضطراب آنان را فرا میگیرد و محمد شفیع در پی جستجوی خانم و دخترانش میشود، اما از هیچ جایی سراغ آنان را نمییابد ومجبور میشود که به پسرش حامد زنگ بزند و او که در آنوقت به مونتریال میباشد دوباره به کنگستن آمده و بعد به پولیس اطلاع میدهند که سه دختر و خانمش مفقود گردیده است؛ اما پولیس صبح زود اجساد دختران و خانم محمد شفیع را از کانال کنگستون دریافت کرده است و از همین جاست که شک پولیس در مقابل این خانواده آغاز میگردد و در موترها و خانه محمد شفیع حالات شنوایی مخفی نصب میگردد و بیست و دو روز بعد از دفن اجساد ، سه تن از اعضای این خانواده یعنی محمد شفیع ،طوبی خانم دوم محمد شفیع و حامد پسربزرگ شان که در آن زمان 18 سال داشت به ظن اینکه چهارتن از اعضای خانواده شان را به قتل رسانده اند دستگیر میشوند،و سه طفل دیگر این فامیل به یکی از خانواده های کانادایی و بعدا به یکی از خانواده های افغان سپرده میشوند .
اگرچه این خانواده در جریان تحقیق چندین بار گفته اند که ما قاتل نیستیم و اولادهای خود را به قتل نرسانده ایم، اما شخصی که به زبان فارسی از آنان تحقیق میکند و یک فرد ایرانی الاصل است ؛از محمد شفیع چندین بارمیپرسید که آیا تو افغان استی ؟؟ که دروغ میگویی ....نه تو بی غیرت استی ،افغان نیستی ..... و از همین قبیل سخنان رکیک را در مقابل محمد شفیع استعمال میکند و همچنان در جریان تحقیق به خانمش طوبی که مدت 11 ساعت طول کشیده و تا ساعت 2:00 شب جریان داشت، گفته میشود که تو باید چیزی بگویی ورنه پس از اینکه پسرت حامد در زیر آب سرد جان داد قتل دختران و انباقت را اقرار خواهی کرد ....که این خود خلاف قوانین حقوق بشری است و هتک حرمت در هیچ قانونی مجاز نیست .
تا اینکه بعد از دو سال محاکمه این فامیل به مدت چهارماه دوام کرد و در این محاکمه به شمول وکلای مدافعه ، سارنوال قضیه و هیات قضاییه دوازده تن از هیات منصفه ژوری نیز اشتراک داشتند اما هیچ یک از اینها از اصل آسیائی یا مسلمان نبودند که ارزش های اسلامی و افغانی را درک میکردند.محمد شفیع از اینکه دختران جوانش بدون اینکه آنان را درجریان بگذارد و به اثر بی توجهی شان خود را از بین بردند و هم والدین و دیگر اعضای خانواده شان را با مشکلات مواجه ساختند در کلپ صوتی که پولیس بصورت مخفی بعد از دریافت اجساد سه دختر نو جوان با مادر اندرشان در موتر این فامیل جابجا کرده بود ؛ محمد شفیع پدر فامیل گفته است که افسوس دخترانم به دین ، مذهب و خودم خیانت کردند و همه حقایق زنده گی را از من پنهان داشتند و از اینکه این حادثه زند گی شان را تباه کرده و فامیل شان را از هم پاشیده است در حالتی که خشمگین بوده است گفته است که اگر اکنون آنان را بیابم تکه تکه خواهم کرد،و از همین قبیل مکالمه ها ...... نمیدانم به کدام اساس این گفتارش را پولیس ثبوت بزرگ در قتل دختران و خانم اولش قرار داده و میگوید که آنان چهار تن از اعضای خانواده شان را به قتل رسانده اند وبدون این هم هیچگونه شواهدی در دست پولیس نیست تا نشان بدهد که محمد شفیع و خانمش طوبی و پسرش حامد واقعا اعضای فامیل خود را به قتل رسانده اند و این هم سوال برانگیز است که اکنون این حادثه چرا به یک قتل ناموسی تبدیل شده و جنبه سیاسی را بخود گرفته است ؟ در حالیکه این خانواده از آزادترین فامیلهای افغان استند که دختران وهر دو خانم محمد شفیع بدون حجاب اسلامی در کانادا زنده گی داشتند ؛اولادهای شان هم در دوبی در مکاتب امریکایی درس میخواندند و هم در اینجا مانند دیگر کانادایی ها به مکتب میرفتند و زنده گی داشتند؛ جای تاسف در این است که آنان هرقدر در محکمه میگفتند که ما بی گناه استیم و قاتل نیستیم و این یک حادثه بوده است و همچنان طوبی خانم محمد شفیع در محکمه گفته است :" اگر ما را به جرم اینکه چرا اولادهای خود را کنترول کرده ایم و به ایشان راه راست را نشان داده ایم زندانی ساخته اید مساله دیگر است ، اما هیچگاهی ما را قاتل اولادهای ما که جگرگوشه های ما استند متهم نسازید..." اما کسی نبود تا به حرفهای شان گوش میداد و بر حق آنان قضاوت درست میکرد و حالبتر اینکه در آخرین روز محکمه بعد از اینکه وکلای مدافعه این سه تن تمام حقایق را برملا میساختند بصورت نمایشی سارنوال قضیه اعلان کرد که در محاکمه بمب گذاشته شده است و به این بهانه وکلای مدافعه این سه تن متهم را از گفتار باز داشت و افکار دوازده تن از هیات منصفه را به این معطوف ساخت که این خانواده نه تنها قاتل بلکه ترورریست هم استند و دیگر کسی نپرسید که آیا مساله بمب گذاشتن در محکمه حقیقت داشت و یاخیر .....وفردای همان روز هیات منصفه ، این حادثه دردناک به قتل درجه اول و قتل ناموسی تصدیق کرده و بدون اینکه ثبوت نمایند که این قتل چطور ،چگونه و در کجا صورت گرفته فقط کلپ صوتی محمد شفیع و توته های شکسته شده موتر حامد را ثبوت دانسته و جالبتر اینکه بعد از کالبد شکافی هم هیچگونه شواهدی دریافت نگردیده تا نشان دهد که کسی چهار تن از مقتولین را زهر داده و کشته باشد و یا آثار خفه کردن آنان نیز موجود نیست .
در حالیکه سارنوال ادعا کرده است که دختران جوان با مادراندر شان ،توسط محمد شفیع ، طوبی خانم دوم محمد شفیع که مادر تمام اولادهای او است و پسر جوانش حامد نخست کشته شده و در بین موتر اجساد ایشان گذاشته شده و بوسیله موتر لکسیس به کانال پرتاب گردیده است که این ادعای سارنوال توسط هیات منصفه هم تصدیق و برای ایشان قضاوت نا عادلانه صورت گرفت و این سه تن متهم به قتل ناموسی مجرم شناخته شدند و متهمان دست کم باید ۲۵ سال در حبس باشند.
دادستان می گوید که پدر این دخترها، از اینکه بر خلاف ارزش های خانوادگی، دو دختر بزرگش می خواستند که دوست پسر بگیرند، عصبانی بوده است رئیس دادگاه خطاب به محمد شفیع، همسرش طوبی و پسرشان حامد گفته که "دلیل واضحی که برای این قتل بی شرمانه و سنگدلانه داشتید این بوده که آنها حس ناموس پرستی شما را آزرده بودند."
شاهدها که آنها هم از اقارب نزدیک این فامیل استند و از روی حسادت و دشمنی که با این فامیل داشتند و میخواستند این فامیل را در دام بیاندازند و خود از پول و دارایی ایشان سواستفاده کنند به دادگاه گفتند که محمد شفیع، چطور از رابطه داشتن مخفیانه دخترانش با پسرها عصبانیتش اوج می گرفته است. همچنین در دادگاه گفته شده بود که این فرد از شیوه لباس پوشیدن دخترانش که از نظر او "باز" بوده ناراضی بوده است و اما هیچ کسی از شاهدها نگفته است که قتل را به چشم دیده است، این را پولیس کانادا شواهد دیگری بر علیه فامیل شفیع دانسته و بصورت غیر عادلانه این فامیل بیچاره افغان را که به اثر جنگهای خانمان سوز کشور را ترک گفته و سالهای متمادی در پاکستان ،دوبی ،استرالیا و کانادا بسر بردند واکنون چهار تن از اعضای خانواده شان را از دست داده وهتک حرمت گردیده و به اصطلاح بی ابرو هم شده اند و تمام دارایی شان را از دست داده اند متهم به قتل ناموسی چهارتن از اعضای خانواده شان گردانیده و بصورت عمر قید در زندان بسر خواهند برد،و سه طفل دیگر این خانواده بی سرنوشت زنده گی خواهند کرد ، اما تا اکنون سفارت افغانستان در کانادا و همچنان دولت افغانستان در این باره توجه ای نکرده و نخواهد کرد .
مشکلات عمده در قضاوت عادلانه:
· ندانستن باریکی های فرهنگی افغانی
· ندانستن لسان چون تمام پروسه محکمه از دری به انگلیسی و برعکس توسط ترجمان ها ترجمه میگردید و در جریان ترجمه بسیار مشکل است که کلمات درست با احساسات آن اظهار گردد.
· تعصب و تبعیض نژادی توسط اعضای منصفه
· قبول کردن شهادت یک زن ایرانی در مورد فرهنگ و رسم ورواج های افغانی در حالیکه آن خانم ایرانی خود در زندگی افغانستان را ندیده بود.
· مهر مذهبی و کلتوری زدن به این قضیه
· پخش نادرست مراحل محکمه و ثبوت ها توسط ارگان های خبری غربی و تاثیر بالای مفکوره های اعضای هئیت منصفه.
· موجودیت حد اکثر ثبوت های ضمنی و شهادت های شایعه آمیز که نظر به قانون عدلی این خود ثبوت مورد بحث نیست و نباید ثبت محکمه میشد.
· تحلیل نادرست از اصطلاحات زبان دری مثلاً الفاظی که والدین برای اولاد های شان استفاده میکنند مانند: "پدر نالت" وغیره.
شکنجه های روحی توسط پولیس قبل از تحقیق مانند جدا کردن اطفال از والدین یک شب قبل از دستگیری، یازده ساعت تحقیق مادری که 3 طفلش فوت کرده و 3 طفل دیگرش را از نزدش گرفته به یک فامیل کانادائی تسلیم داده بودند. دشنام های رکیک پولیس ایرانی در مقابل محمد شفیع، اخطاریه طوبی توسط پولیس ایرانی در رابطه به شکنجه حامد توسط آب سرد، توهین به کلتور افغانی.